سیزدهمین دیدار از یکشنبه های شهدایی جهت دیدار از خانواده شهید علی رضایی در روستای آلقو در مورخ 1401/01/28 برگزار گردید.

در این دیدار از خانواده شهید برادر و برادر زاده و پسر عمه و پسر دایی و دوست و هم روستایی هایشان حضور داشتند.

 

بسمه تعالی
سیزدهمین دیدار از یکشنبه ها با خاطرات شهدای عزیز شهرستان چاراویماق ، مهمان خانواده شهید علی رضایی در روستای آلقو بودیم. شهید علی رضایی متولد 1346 در روستای آلقو می باشد و در مورخ پنجم مرداد سال 1367 در بانه کردستان در درگیری با اشرار حزب کوموله و دمکرات به درجه رفیع شهادت نایل آمده است ساعت پنج عصر مورخ 28 فروردین 1401 ماه مصادف با پانزدهمین روز از ماه مبارک رمضان به روستای آلقو حرکت کردیم . با هماهنگی روحانی روستا حجه الاسلام محمدپور تعدادی از اهالی و ریش سفیدان به استقبال آمدند . و به خانه برادر شهید بنام عوض رضایی رفتیم. خانه ای کوچک که با حمایت قرارگاه سازندگی سپاه احداث و در اختیار برادر شهید قرار گرفته است . برادر شهید تحت پوشش نهادهای حمایتی می باشد و ضیق مالی و تنگی معیشت کاملا مشهود است و دبیر نهاد آبادانی قول دادند جهت اخذ تسهیلات کم بهره و بازسازی جایگاه دام مساعدت نمایند.
یکی از برادران شهید هم به کار چوپانی مشغول می باشد و در دیدار حضور نداشتند. پدر و مادر شهید به فرزند شهیدشان پیوسته اند . در ادامه تعدادی از حضار محترم به بازگویی خاطراتی از این شهید بزرگوار پرداختند
حجه الاسلام محمد پور: این شهید بزرگوار در میان فرزندان از بهترین ها بود . شهید عزیز ما آراسته به خلق و خوی مهربانی و دستگیری از مستمندان بودند. عصای دست پدرش بود . این شهید سرباز بودند خدمت خود را تمام نموده بودند ولی شش ماه احتیاط را سپری میکردند. در آخرین مرخصی که آمد روستا با هم صحبت شدیم که بیان نمودند به ایشان الهام شده بود که شهید خواهد شد و چندین بار تکرار کردند که فلانی من دیگر بر نمی گردم. روز شهادتش پنجم مرداد سال 67 می باشد درست شش روز به پایان خدمتش مانده بود که در درگیری با منافقین کوردل و حزب منحوس کوموله و دمکرات در بانه به خیل شهیدان همرزمش پیوستند. وقتی از بنیاد شهید هشترود خبر اوردند اکثر اهالی مشغول درو گندم بودند و پدر ایشان هم در روستا تشریف نداشتند من سوار تراکتور شدم و به نزد پدر شهید رفتم خبر شهادت را نتوانستم بدهم چون خیلی سخت بود . گفتم در روستا اتفاقی افتاده برویم روستا و با هم آمدیم . زمانی که پیکر شهید را آوردند و به نماز ایستادیم آن موقع متوجه شدند.
آقای وهاب محمد زاده: شهید علی رضایی همیشه در سلام کردن پیشی میگرفت به کوچکتر از خودش هم سلام میداد. خوش خلق بود و مهربان. در ماه محرم این جوان به پهنای صورت برای سالار شهیدان اشک می ریخت. ایشان ادامه دادند که داغ این شهید برای پدرش چنان سنگین بود که چند سال بعد به فرزند شهیدش ملحق شد.
نکته : برخی در فضای مجازی مغرضانه می نویسند که خانواده های شهدا با حمایت دولت از تمکن مالی برخوردار هستند . برادران این شهید در نهایت سادگی و تقریبا در تگنا زندگی می کنند و چیزی هم از نظام نمی خواهند جز ادامه راه شهدا
امید است در قیامت شهدا شفاعتمان کنند . یا حق

 

 

جزئیات بیشتر از این دیدار را در اینستاگرام مشاهده بفرمایید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *